سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بیستجان لنجان
 
کلام مولای متقیان
 

v

نشانه های رحمت الهی

بدان ،خدایی که گنج های آسمان وزمین دردست اوست،به تواجازه درخواست داده ،واجابت آن را به عهده گرفته است.تورافرمان داده که ازاوبخواهی تاعطاکند،درخواست رحمت کنی تاببخشاید،وخداوند بین توو خودش کسی راقرارنداده تاحجاب وفاصله ایجاد کند،وتورامجبور نساخته که به شفیع وواسطه ای پناه ببری ، ودرصورت ارتکاب گناه دَرِتوبه رامسدودنکرده است،درکیفرتوشتاب نداشته ،ودرتوبه وبازگشت ، برتوعیب نگرفته است،درآن جاکه رسوایی سزاوار توست،رسوانساخته،وبرای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است،درگناهان تورابه محاکمه نکشیده،وازرحمت خویش ناامیدت نکرده ،بلکه بازگشت تورا ازگناهان نیکی شمرده است.هرگناه تورایکی،وهرنیکی تورا دَه به حساب آورده ،وراه بازگشت وتوبه رابه روی توگشوده است.هرگاه اورابخوانی ندایت رامی شنود،وچون با اوراز دل گویی راز تورامی داند، پس حاجت خودرابااوبگوی،وآن چه دردل داری نزد اوبازگوی ،غم واندوه خودرا درپیشگاه اومطرح کن ،تا غم های تورابرطرف کندودرمشکلات تورایاری رساند.

از:نهج البلاغه ترجمه دشتی نامه 31  


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط خدادادموذنی بیستگانی 87/2/23:: 9:44 عصر     |     () نظر
درباره

بیستجان لنجان

وضعیت من در یاهـو
خدادادموذنی بیستگانی
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح‌تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح‌تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره‌ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره‌ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی‌ست در قامتت رشادت عباس دیدنی‌ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست نامتناهی‌ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی‌ست علم تو تا واژه واژه‌ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده‌ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را … از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُه
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ